استوری فروش

چند ماه پیش با یکی از رفیقام رفته بودیم خرید.وارد یک مغازه شدیم من داشتم به شلوارا نگاه میکردم که رفیقم گفت بیا بریم و سریع از مغازه اومد بیرون رفتم دنبالش گفت چرا فرار میکنی چته؟ گفت جنسای این مغازه اشغاله گفتم تو چند ثانیه نشده تو مغازه ای از کجا فهمیدی ؟ گفت فروشنده اومد بالا سرم عین عقاب نگاه میکرد ی جوری نگاه میکرد انگار من دزدم و بعدشم گفت که این دو تا مدل بهترن اولن که من بهتر میفهمم چی برای من خوبه دوما معلومه میخاد جنسایی که مونده رو دستشون رو بچبونه تو پاچمون(نیازی نیست بگید میدونم رفیقم ی احمقه به تمام معناس) خلاصه رفتیم تو ی مغازه شلوغ اونجا خریدش رو کرد وقتی به رفتار رفیقم توجه میکنم ی اصلو خوب متوجه شدم

در ابتدا شاید فکر کنی این ی تناقصه اما صبر کن میخام بهت ثابت کنم این درسته. کافیه به رفتار دوروبریات دقت کنی ببین چقدر روی فروش گارد دارن از نظر اونا فروشنده یعنی کسی که میخاد پولشون رو ازشون بقاپه

توی فروش در استوری هم همینه وقتی مخاطب بفهمه قراره چیزی بهش بفروش نسبت بهت گارد داره و از اون رشته استوری میاد بیرون و به کاره ای دیگش میرسه حالا اینجا ی سوال میاد وسط…

اگه فروشنده نباشیم پس چطوری محصولمون رو بفروشیم؟

بجای اینکه ی فروشنده تابلو باشی یک مشاور پنهان باش.دوباره میگم بجای اینکه فروشنده تابلو باشی مشاور پنهان باش.اینجور وقتی میخای پیشنهاد فروشت رو بدی مردم راحت تر میپذیرن چون فکر میکنن قراره بهشون کمک کنی

مثال

• فروشنده:تو دورم بهتون یاد میدم لکنت زبان رو از بین ببرید
• مشاور:امروز میخام سه دلیلی که لکنت زبون میگیری رو بهت بگم (حالا بعد اینکه گفت چرا لکنت داره میاد میگه که روش حل مشکلش تو دورش البته باید جوری بگه حالت مشاور گونه داشته باشه)

مثال ۲

• فروشنده:قراره شماها دوره ترید منو بخرید و پولدار بشید
• مشاور:امروز میخام چهار تا از اصلی ترین دلیل هایی که شما استاپ میخورید رو بگم .

اینجوری شما یک مشاوری دیده میشید که میخاید مشکلشون رو حل کنیدو بخاطر همین بهتون توجه میکنن . البته که نگه داشتن مخاطب توی استوری فقط به همین اصل بسنده نمیشه و ی سری اصول دیگه داره.اگه میخاید این اصول رو کامل رعایت کنید تا بتونید فروش خوبی رو رقم بزنید